روند توسعه صنعت نوشتافزار ایرانی بامحتوای بومی
بازار نوشتافزار در سالهای گذشته
یقینی: با رصدی که تعدادی از فعالین دغدغهمند صنعت نوشتافزار در سال ۱۳۹۱ انجام دادند مشخص شد تولیدات ایرانی در حوزه نوشتافزار عملاً سهمی ندارد و بهقولمعروف زمین ازدستداده هستیم چرا که از نظر تولید حدود ۸۵% بازار وارداتی بود و برند ایرانی هیچ عزتی نداشت و ضدارزش بود برای همین از برند خارجی (یا برند ایرانی خارجی نما) بهجای ایرانی روی تولیدات استفاده میشد تا افراد فکر کنند که خارجی است.
وضعیت محتوا و کاراکتر نوشتافزار در آن سالها
یقینی: در سالهای گذشته محتوا، کاراکترها، مفاهیم و محتواهای گرافیکی که بر روی نوشتافزارها استفاده میشد کاملاً وارداتی و غربی بود برای مثال در کودکان از والت دیزنی و ... استفاده میشد. به دلیل اهمیت استراتژیک نوشتافزار و سروکار داشتن کودک و نوجوان با آن و همچنین نوشتافزار کالایی هویتساز و شخصیت ساز است، تعدادی از فعالین دغدغهمند تصمیم گرفتند این فضا را بشکنند. فعالیت آنها با استفاده از سادهترین اقلام مانند دفتر و شخصیتپردازی روی طرح و شخصیتهای ایرانی آغاز شد و در کنار آن از شخصیتهای معروف تلویزیون نیز بهره بردند و یکسری شخصیتها و قهرمانان ملی معاصر و تاریخی را تولید و به بازار عرضه کردند.
-
آغاز عرضه نوشتافزار ایرانی در کشور
یقینی: در ابتدای شروع فعالیت تولید نوشتافزار با استفاده از محتوای ایرانی سؤالات بسیار مهمی بین فعالین مطرح بود که آیا این کار میگیرد؟ مخاطبین از نوشتافزار ایرانی استقبال میکنند؟
پس از اینکه تولیدهای اولیه به بازار عرضه شد، فعالین توزیعکننده نوشتافزار از این محصولات استقبال نکردند چون آنها سالهای سال روی برندهای خارجی سرمایهگذاری و هویتسازی کرده بودند و ورود آنها برای توزیع نوشتافزار ایرانی برایشان ریسک و سختی داشت. اما فعالین تولیدکننده مصمم به راه خود بودند و به نتیجه رسیدند محصولات مستقیم و بیواسطه به مردم عرضه شود تا ببینند خواست مردم چیست؟ از طریق برگزاری نمایشگاههای عرضه مستقیم نوشتافزار به مردم در سطح کشور این کار را انجام دادند و مردم بهقدری از نوشتافزار و محتوای ایرانی استقبال کردند که همه غافلگیر شدیم و باعث مصممتر شدن و ایجاد انرژی بیشتر برای ادامه مسیر شد.
تشکیل مجمع نوشتافزار ایرانی اسلامی
یقینی: پس از اینکه تولیدکنندگان مطمئن شدند مردم از تولیدات آنها استقبال میکنند بهمرور جمع بیشتری از فعالین صنعت نوشتافزار از ایده تولید نوشتافزار بامحتوای ایرانی اسلامی پشتیبانی کردند و ضرورت ایجاد گفتمان و هویت جمعی بین فعالین احساس میشد لذا اقدام به ایجاد مجمع نوشتافزار ایرانی اسلامی کردند. مجمع ایران نوشت در ابتدا کمتر از ۱۰ تولیدکننده داشت اما امروز بیش از صد تولیدکننده، توزیعکننده و مجموعههای خدماتی در صنعت نوشتافزار در آن فعالیت دارند و بهواقع تبدیل به زیستبوم شده است.
آغاز خودکفایی صنعت نوشتافزار
یقینی: پس از اینکه مردم با نوشتافزار ایرانی روبرو شدند و از آن استقبال کردند، موج درخواست خود را به چرخه توزیع اعم از مغازهداران، عمدهفروشان و بنکداران که در ابتدای این حرکت حاضر به همکاری نشد.
حاصل این تغییر روند آن شد که از سال ۱۳۹۶ تولید ایرانی از شرایطی که عزت داخلی نداشت خارج شد زیرا اول اینکه بسیاری از افرادی که بازرگان بودند و پول خود را به چین میبردند و تولید میکردند به روی به تولید داخلی آوردند و دوم اینکه همه یک برند ایرانی به راه انداختند مثلاً برند کنکو که همه فکر میکردند که کانادایی است برند سفیر را هم ثبت کرد و یا همه فکر میکردند که پاپکو خارجی است اما تبلیغات داشت که یک برند باکیفیت خوب است و امسال هم پنتر و ... به خط تولید داخل آمدند.
تمرکز بر خودکفایی و صادرات در نوشتافزار
یقینی: در حال حاضر ما در حوزههایی که تمرکز داشتیم به خودکفایی خوبی رسیدیم در حوزه مداد، پاککن، محصولات پلیمری، کیف و جامدادی، دفتر و محصولات کاغذی که اینها هم دانشآموزی و هم محتوامحور هستند و الآن در مرحله کیفیت سازی هستیم که کیفیت به نسبت خوبی دارند اما هنوز جا دارد که تنوع بیشتری انجام شود، محتواهای بیشتری تولید شود و صادرات ایجاد شود.
همه بزرگان بازار "ساخت ایران" خود را بولد کردند بهعنوانمثال برند فابل که میخواست مشابه فابر خارجی را تولید کند، روی محصولات خود نام ایرانی به همراه پرچم ایران را درج کرد و یا کیان که اولین خودکار ایرانی در سالهای ۹۱ و ۹۲ بود در ابتدا که در بر روی آن انگلیسی نوشته میشد آنها هم فارسی نوشتند و ما الآن بیش از ۱۰ کارخانه تولید خودکار داریم که همه نامهای فارسی دارند و به فارسی نگاشته میشوند و "ساخت ایران" آن هم نوشته میشود در خودکار کاملاً خودکفا هستیم و بازار مازاد هم داریم.
لزوم ایجاد بسترهای صادراتی برای نوشتافزار ایرانی اسلامی
یقینی: وقتی در مورد نوشتافزار صحبت میکنیم آن را از دو جنبه باید موردبحث قرار دهیم، یکی جنبه اقتصادی و فرهنگی و دیگری جنبه محتوایی آن است. در بحث صنعتی که موضوع گفتمان ما نیست زیاد وارد نمیشوم و بطور کلی از نظر صنعتی و تولیدی در این ۱۰ سال خیلی جلو رفتهایم و تقریباً در اقلام اصلی نوشتافزار یعنی خودکار، مداد، دفتر، کیف، جامدادی و ماژیک به خودکفایی نزدیک شدهایم و ظرفیت مازاد داریم.
ما باید به بازار خارجی فکر کنیم و الا این صنعت اگر بخواهد رشد روزافزون در زمینههای مختلف از جمله ارز آوری و ایجاد اشتغال برای کشور داشته باشد دچار مشکل خواهد شد و تنها راه توسعه، صادرات به کشورهای منطقه است که میتواند بهجای ۸۰ میلیون مخاطب ۵۰۰ میلیون مخاطب مدنظر باشد.
نکته دیگر آنکه برخی از اقلام اداری مثل پانچ، قیچی اداری، لاک غلطگیر، رواننویس و... مشابه داخلی ندارد اما باتوجهبه اینکه ما به صادرات فکر میکنیم، صرفه اقتصادی اینها در حال ایجاد است و حتماً بهصرفه است که آن محصولات را هم تولید کنیم. برای تولید آنها از لحاظ دانشی ظرفیتهای بالقوه خوبی داریم و نهایتاً با یک سال کار کردن بر روی محصول میتوانیم به محصول خوب و باکیفیت برسیم کمااینکه ما در بعضی از محصولات تولید داخل صادرات به اروپا را هم داریم و به استانداردهای جهانی رسیدهایم؛ البته کرونا این کار را به نحوی فریز کرد و اگر تا یکی دو ماه آینده از این حالت خارج شود ما برای دو الی سه سال آینده تقریباً محصول نوشتافزاری نداریم که مشابه داخلی نداشته باشد.
استفاده از مهندسی معکوس برای تغییر ذائقه در علم مارکتینگ
یوسفوندی: در علم مارکتینگ وقتی میخواهیم ذائقه را عوض کنیم باید از مهندسی معکوس استفاده شود و دقیقاً روش درست همین است، در ابتدا به سراغ مصرفکننده نهایی میروید مصرفکننده نهایی بازخورد میدهد و این چرخه ادامه پیدا میکند، از سال ۹۱ تا به الآن که در حدود یک دهه فعالیت است نوشتافزار ایرانی و محتوای آن به این نقطه رسیده که قسمت بسیار جدی بازار است و اغلب فعالین حوزه نوشتافزار که قدیمی هم هستند به حوزه نوشتافزار ایرانی با برند ایرانی تمایل دارند به دلیل اینکه سیر رشد طبیعی است و اگر رشد طبیعی نداشت یک فعالیت اقتصادی شاید یک سال بیشتر دوام نمیآورد. به نظر من الگویی که در ایران نوشت پیاده شد کاملاً قابلیت کپیکردن در سایر صنایع را هم دارد بهخصوص صنایعی که بهشدت مصرفکننده دارد و ما واردکننده هستیم. مثل پوشاک که تولیدکنندهها ایرانی هستند ولی برند خارجی میزنند و ما این معضل را داریم.
مجمع ایران نوشت زیستبومی کامل از تولید و توزیعکنندگان و خدماتیها
یقینی گفت: ما در مجمع ایران نوشت تقریباً با تمرکز بر تولیدکنندگان در دو سال اول به تشکیل یک زیستبوم کامل از مجموعه تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مجموعههای خدماتی نیاز تولیدکنندهها و توزیعکنندهها را رفع میکنند رسیدهایم.
زیستبوم کامل از عناصری شکلگرفته است که در تعامل با همدیگر رفع نیاز کرده و حرکت جمعی آنها باعث رشد زیستبوم میشود. یکسری از مجموعهها تولیدی هستند که اولویت ما از دو جنبه است یکی جنبه توانمندسازی آنها در حوزه محصولاتی که هنوز مشابه داخلی آن تولید نشده است و جنبه دیگر توانمندسازی عناصر زیستبوم در حوزه محتوا است تا برای تغذیه کاراکتر به تولیدکنندگان کمک کنند.
لزوم رشد بیشتر کالا بامحتوای ایرانی
یوسفوندی: وقتی نگاهی کلی در تولیدات ایرانی در نوشتافزار میاندازیم میبینیم که در تولیداتی مثل دفتر، کوله، خودکار و مدادرنگی بسیار خوب توانستیم نیازهای مخاطبان را پوشش دهیم و بعد از آن درباره محصولاتی که کاراکتر محور هستند هم تا حدودی توانستیم ذائقه مخاطب را تغییر دهیم.
اگر میگویم تا حدودی برای این است که هنوز به آن اندازهای که خرید کالای ایرانی صورت میگیرد خرید کالا بامحتوای ایرانی رشد نکرده است. این عقبتر بودن دلیل بسیار مهمی دارد و آن هم این است که در محتواسازی و ایجاد زنجیره ارزش حول محور کاراکتری که ساخته میشود گاهاً نگاه بلندمدت و دقیق نداریم و تولیدکنندگان محتوای ما، محتوا را برای یک مدیای خاص تولید میکنند مثلاً انیمیشن را برای تلویزیون، سینما و یا برای وی اُ دی تولید میکند ولی به زنجیره کاراکتر خود که این کاراکتر تبدیل به نوشتافزار شود و به بازار برود و تبدیل به بازی و اسباببازی شود خیلی فکر نمیکنند و در این حوزه ضعف جدی داریم و یکی از دلایل شکلگیری خانه خلاق و نوآوری محتوا هم همین است که بتوانیم این حوزه را تقویت کنیم.
از لحاظ فرهنگی کشوری غنی هستیم
یوسفوندی: ما و تمام دنیا میدانیم از لحاظ فرهنگی کشوری غنی هستیم اما چه اتفاقی میافتد که نمیتوانیم از آن محتواها و متد، محتواهایی را ایجاد کنیم که پاسخگوی نیازهای داخلی باشد و تا این حد وابسته به خارج نباشیم؟ این به عدم شناخت کافی تولیدکنندگان محتوا یا تهیهکنندگانی که در حوزه کودک و نوجوان هستند از اقتضائات روز بر میگردد.
اهمیت طراحی و تکمیل زنجیره ارزش محتوا
یوسفوندی: فعالینی که با برداشت از داستانهای شاهنامه انیمیشن درست کردند و حتی چندین جایزه جهانی گرفتهاند، با اینکه در زمینه تبلیغات محیطی (مانند بیلبورد شهری و ...) و توزیع در همه سینماهای کشور حمایت خوبی از آنها میشود، اما بهمحض اینکه این حمایتها قطع میشود، هیچ اثری از محتوای انیمیشن تولیدی نمیبینیم و اگر به کسانی که آن را دیدهاند بگویید در مورد آن انیمیشن صحبت کنید، شاید بیشتر از دو دقیقه نتواند درباره آن صحبت کند زیرا نقاطی که مخاطب را به آن محتوا قلاب کند وجود نداشته است.
ما در تعریف این قلابها علمی و دقیق عمل نمیکنیم و نیازی جدی است که باید انجام شود. انیمیشنهایی که این ضعف را ندارند (مانند دیزنی) با اینکه نزدیک بیست سال از پخش آنها میگذرد اما کماکان کاراکترش روی نوشتافزارهای ما میآید و فروش میرود ولی انیمیشنی که دو سال پیش از پرده سینمای ما برداشته شده و وطنی بوده است دیگر آن تمایل برایش وجود ندارد چون زنجیره ارزش محتوا کامل نشده است که بسیار نکته مهمی است و باید بر روی آن کار شده و انرژی بگذاریم.
یقینی: همانطور که جناب یوسفوندی گفتند در موردبحث فرهنگی و محتوایی نکتهاین است که همه چیز در زمینبازی صنعت نوشتافزار نیست و این کار را سخت میکند. صنعت نوشتافزار و فعالین آن مصرفکننده همان زنجیرهای هستند که آقای یوسفوندی گفتند و ما نمیتوانیم خودمان انیمیشن و بازی و کمیک تولید کنیم تا از کاراکتر آن استفاده کنیم. تولیدکننده نوشتافزار باید مصرفکننده محتوا باشد و چیزهایی که به جامعه میآیند و شناخته میشوند و قابلیت تبدیل محصولات مختلف فرهنگی از جمله نوشتافزار را دارند که این حوزه در دنیا تعریف دارد، شاخص و متولی دارد. برای مثال از بازارپردازی و مرچندایزینگ تعریف ارائه میدهد و ۱۶ حوزه محصول دارد که نوشتافزار یکی از آن است. اسباببازی، پوشاک، پاپوش، وسایل الکترونیک، ورزشی و یا حوزههای خدماتی مانند بیمارستانهای محتوا و کاراکتر محور، رستورانها، شهربازیها، مدارس و مهدکودکها و... .
گردش مالی آن در کشورهای توسعهیافته به مرز ۲۰ در صد جی دی پی میرسد که عددی جدی است. ما در داخل کشور برآورد داشتهایم که اگر در نوشتافزار گردش حدوداً ۶ هزار میلیارد تومان باشد گردش صنایع فرهنگی در کشور حدود ۳۵ میلیارد تومان است که عدد بزرگی است و سهم محتوای ایرانی از این ۳۵ میلیارد تومان کمتر از ۵/۰ درصد است که غالباً هم نوشتافزار است و در مابقی حوزهها اصلاً کاری انجام نشده است.
یوسفوندی: در ادامه صحبتهای آقای یقینی باید بگویم بله درست است نوشتافزار مصرفکننده است و کاراکتر ساز نیست و قابلیت آن را ندارد. اگر ما زنجیره کالاهای فرهنگی را به سه قسمت تقسیم کنیم قسمت اولیه یعنی کالاهایی که کاراکتر ساز هستند و محتوا از آنها به دست میآید قسمت دوم کالاهایی که کاراکتر را گسترش میدهند و قسمت سوم کالاهایی که به عمومی کردن و مصرفی کردن کاراکتر کمک میکند که نوشتافزار در بخش سوم قرار دارد. حلقه اول انیمیشن است حلقه دوم چیزهایی مثل بازیهای کامپیوتری هستند. زمانی که میخواهید یک کاراکتر را خلق کنید باید به این فکر کنید که کاراکتر را بر چه محصولی سوار میکنید و از کجا میخواهید شروع کنید اگر میخواهید با نوشتافزار شروع کنید و کاراکتر را وارد بازار کنید این اشتباه است چون نوشتافزار بخش سوم است و باید با کمیک و انیمیشن این کار را انجام دهید.
لزوم سیاستگذاری یکپارچه محتوایی برای صنایع فرهنگی
یقینی: ما انجمن تولیدکنندگان اسباببازیهای ایرانی هم داریم ولی فقط به ایرانی بودن آن توجه دارند و به محتوای آن توجه ندارند، باتوجهبه نکاتی که آقای یوسفوندی گفتند در حوزه صنعت و زنجیره محتوا خوراک نمیرسد.
ما وقتی از نوشتافزار صحبت میکنیم میگویند ما نمیتوانیم فقط برای نوشتافزار انیمیشن تولید کنیم ۱۶ محصول و ۸ خدمات دارد و فقط نوشتافزار نیست.
اگر به گردش مالی والت دیزنی که رهبر این حوزه حساب میشود نگاه کنیم به این نکته خواهیم رسید که متأسفانه در داخل کشور ما در زمینه محصولات داخلی کشور تقریباً هیچ سیاستگذاری نداریم و زمین خالی است چون فرا صنعت است و برخوردها صرفاً صنعتی بوده است و گفتهاند صنعت نوشتافزار، صنعت پوشاک و... ولی فرهنگ و محتوا را توجه نکردهاند.
صنایع فرهنگی خود ابعاد، تعریف و الزاماتی دارد، سیاستها و متولی خود را لازم دارد و بهشدت برای کشور، از نظر اقتصادی، فرهنگی و استراتژیک مهم است.
همانطور که در صنایع دفاعی به دلیل استراتژیک بودن آن بخشی از امنیت ملی ما است و اگر از کشوری بیاوریم آن کشور ممکن است پسفردا بگوید که من دیگر به تو نمیدهم و خودمان وارد صنایع دفاعی شدیم، محتوای صنایع فرهنگی نیز اینگونه است و باید خودمان داشته باشیم. درست است اگر خودکار را نتوانیم بسازیم خودکار وارد میکنیم اما بحث محتوا را چه میکنیم؟ آیا محتوا هم میتواند وارداتی باشد؟ اگر واردات محتوا رخ دهد قطعاً مثل سم است و بزرگترین سم برای کشور و مردم است؛ آن هم برای کودک و نوجوان که در سنینی هستند که بسیار مهم و هویتساز است.
ما سیاستگذاری در حوزه صنایع فرهنگی نداریم و باید در سطح کلان نظامی و حتی در سطح مجمع تشخیص و بعد در سطح مجلس سیاستگذاری حوزه صنایع فرهنگی را داشته باشیم بهعبارتدیگر هم تعریف داشته باشد، هم سیاستهای حمایتی، دستگاههای مجری، دستگاههای نظارتی، بهکارگیری حلقههای میانی مثل مجمع نوشتافزار که میتواند با حاکمیت ارتباط بگیرد و بخواهد سیاستهای حاکمیت را جاریسازی کند.
البته نگرانیم با این روش یک اتفاق بروکراتیک ظاهری مثل کارگروه مد و لباس وزارت ارشاد بیفتد. در این زمینه تنها مصوبهای موجود، آییننامه شورای انقلاب فرهنگی است که سال ۷۹ مصوب شد و مجری آن وزارت ارشاد است و باید کارگروهی برای نظارت تشکیل میداده که تا به امروز نمادین بوده است و هیچ قانون دیگری برای نظارت در حوزه نوشتافزار و حوزه فرهنگی و محتوایی وجود ندارد در بقیه موارد هم به همین شکل است.
اهمیت بهکارگیری حلقههای میانی
یقینی: اگر بخواهد کار ظاهری باشد حاکمیت میتواند بگوید که من کارهای خودم را کردم و کارگروهی هم ایجاد کردم و ارشاد تو هم برو و انجام بده بودجه و ساختمانی و چند نفر در آن باشند اما اینگونه محصولی که باید باشد به وجود نمیآید.
اما نکته اساسی بهکارگیری حلقههای میانی توسط حاکمیت است و حضرت آقا این نکته را بهصورت هوشمندانه چند سال است میگویند که باید به سمت حاکمیت حلقههای میانی بروید خیلی از کارها را دولت و حاکمیت نمیتواند انجام دهد و واردشدن حاکمیت باید برای تنظیم شدن و رگلاتوری باشد و البته واردشدن و درست ایفا شدن هم خود نکته است که اگر درست صورت نگیرد مثل حوزه نوآوری میشود که الآن به نحوی تنظیمگری میکنند که داد همه درآمده است. انجمنها، تشکلها، حلقههای میانی و جمعهای فعالین آن صنعت را بازی نگرفتن باعث میشود که حاکمیت پشت میز بنشیند بدون اینکه بداند در کف کار چه خبر است و اتفاقاً نقش مخرب ایجاد کند، به نظرم سیاستگذاری صنایع فرهنگی در صنعت عالی نظام، توجه به حلقههای میانی و ایفای نقش تنظیمگری توسط حاکمیت کاری است که کلاً مفقود است.
اهمیت قهرمانسازی و کاراکترسازی اصولی
یوسفوندی: بدون قهرمان و یا حتی بدون ضدقهرمان برای انتقال پیام و مفهوم بهشدت دچار سختی میشوید. پیامی که از طریق غیر از قهرمان یا انواع قهرمان بخواهد منتقل شود بهشدت جنبه شعاری و تبلیغی میگیرد ولی اگر شما با قهرمان پیام را منتقل میکنید باورپذیری بیشتری دارد و تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.
اصطلاح عامیانهای در بحث کاراکتر و یا قهرمان وجود دارد که میگویند اگر یک کاراکتر و یا قهرمانی مورد پذیرش مخاطب باشد ۵۰ درصد مسیر را رفتهاید بعد از آن هر حرفی را که او بزند چون این کاراکتر پذیرش شده است حرفش هم پذیرش میشود پس این قضیه بسیار مهم است.
اگر بخواهم کمی به عقب به حرفهای آقای یقینی برگردم ایشان گفتند که ما سیاستگذاری کلان در حوزه فرهنگی نداریم. نبود این سیاستگذاریهای کلان باعث برخورد سلیقهای غیرکارشناسی میشود اما بر خلاف نکتهای که گفتید زمین خالی است، نهتنها زمین خالی از هیچچیز نیست بلکه پر از علف هرز هم است. یک سری نظرات کاملاً سلیقهای غیرکارشناسی که جز ضربهزدن چیزی را ندارد وجود دارد.
مثال دیگری در حوزه کاراکتر وجود دارد که شاید جالب باشد و آن اینکه با کاراکتر حضرت عباس نمیشود به جنگ کاراکتر بت من رفت و کاراکتر حضرت عباس را نمیتوانید در ذهن بچه جایگزین کاراکتر بت من کنید؛ به دلیل اینکه بت من یک مسیر رشد طبیعی را دارد یعنی خطا میکند، یک جایی دروغ میگوید، جایی پشیمان میشود و مثل همه ما آدمهای عادی است اما کاراکتر حضرت عباس یک کاراکتر بیش از حد مثبت و غیرقابلباور برای بچه قرار است و در آن طرف کاراکتر شیطان که خطا دارد و اصلاح میشود و درس میگیرد وجود دارد و آن کاراکتر باورپذیرتر است. برخورد سلیقهای باعث میشود که وقتی کاراکتری را هم که درست میکنید میگویند این توهین به فلان است، نکن این بهمان است، این را فلان قوم بدش میآید و... . این نوع برخورد سلیقهای باعث میشود که عملاً نتوانید در این مملکت کاراکتر درست کنید و قطعاً تعاریف متفاوتی برای کاراکترسازی داریم بهعبارتدیگر وقتی وارد حوزه صنعتی فرهنگی میشوید با فرمول طرف نیستید با نظریهها طرف هستید. البته رشته حوزه علومانسانی این ویژگی را دارد اما زمانی که میخواهید یک کاراکتر را معرفی کنید چند اصل ساده دارید.
در بحث طراحی، گرافیک و تصویرسازی نوشتافزار بهشدت قوی هستیم
یوسفوندی: یکی از مهمترین مؤلفهها بحث خود کاراکتر پردازی است یعنی پیشینه، مرام کاراکتر و مسیر رشد کاراکتر را باید در ابتدای داستان و کاراکتر پردازی در نظر گرفت زیرا کاراکتری که این مسیر را داشته باشد احتمالاً قابلیت استفاده در کالاهای دیگر از جمله نوشتافزار را خواهد داشت و ما در این زمینه ضعیف هستیم اما در بحث دیزاین، گرافیک و تصویرسازی ما تعداد زیادی افراد تصویرگر داریم که برای کمپانیهای اروپایی و آمریکایی تولید محتوا میکنند و در همین ایران هستند، ولی چون محتوای خوب به آنها داده نمیشود و محتواپردازی خوب صورت نمیگیرد همان فرد وقتی برای خودمان کاراکتر درست میکند آن کاراکتر خوب نمیشود و شاید آن ویژگیهای بصری را نداشته باشد.
نکته دیگر بحث ظاهر کاراکتر است. در نوشتافزار هر کاراکتری را که طراحی میکنید متناسب با آن مدیایی که در آن عرضه میشود باید یکبار بازطراحی کنید. عموماً اینگونه نیست که کاراکتری که در انیمیشن و پرده سینما خیلی خوب نشسته است همان را در نوشتافزار کپی پیس کنید ما در اینجا نیاز به یکسری کارگزاران و شرکتها تخصصی خدماتی داریم که کاراکتری که مثلاً در انیمیشن، کتاب یا ... است را به فرم مناسبی تبدیل کند و اتفاقاً این رخداده است و چند شرکت خدماتی در ذیل شرکتهای ایران نوشت هستند که کارشان همین است. لزوماً کاراکتر انیمیشن نیست و گاهاً عروسک است آن را به گرافیک موردنیاز نوشتافزار تبدیل میکنند.
وقتی میخواهید ببینید چطور میتوانید از لحاظ محتوایی خوراک لازم برای نوشتافزار (و بالاتر از آن صنایع فرهنگی که مصرفکننده کاراکتر هستند) داشته باشید اول باید به این فکر کنید که آیا کاراکتر مورد قبول و باورپذیر برای مخاطب است؟ دوم اینکه روی کاراکتر از لحاظ زیباییشناختی کار شده باشد و طوری این کاراکتر پرداخته شود که توان تبدیلشدن به محتوای نوشتافزار را داشته باشد و شرکت خدماتی در این زمینه محدودیت زیادی نداشته باشد نه اینکه کاراکتر آنقدر صلب باشد که نتوانید کاری انجام دهید. این دو عامل حداقل عواملی است که باید مدنظر قرار گرفته شوند ولی عوامل دیگری هم وجود دارند از جمله اینکه کاراکتری را که طراحی یا بازطراحی میکنید به این فکر کنید که پوشاک آن چگونه باید باشد؟ آیا لازم است که یکسری اکسسوری یا افزونهای داشته باشد که نماد فرهنگی باشد؟ به این فکر کنید که چه نوع رنگهایی را استفاده کنید تا نزدیک به رنگهایی باشد که مناسب فرهنگ و این سن است؟ اینها نکات ریز کار است که باید رعایت شوند و همین نکات ریز هستند که موفقیت کار را رقم میزنند؛ واقعاً یک کار بهشدت مهم و حساس است و اینکه میبینید که یک انیمیشن موفق چندین سال طول میکشد تا تولید شود دلیلش همین ریزهکاریها است و انیمیشنی که بهصورت قارچی تولید میشوند و هیچ اتفاقی هم برایشان نمیافتد عدم توجه به همین ویژگیها است.
عدم رعایت قانون کپیرایت در کشور
یوسفوندی: آسیبی که این مهم دیدید یکسری دلایل دارد که یکی از آن قوانین حقوقیای است که وجود دارد مثلاً قانون کپیرایت را رعایت نمیکنیم و باعث شده است که هر محتوایی که از خارج از کشور بهصورت کاملاً رایگان در اختیار همه است و هیچ پاسخگویی وجود ندارد کسی که در داخل کشور محتوایی را تولید میکند قانون کپیرایت برای آن وجود دارد، من بهعنوان تولیدکننده محتوا وقتی احساس میکنم که اگر محتوایی را تولید کنم توان رقابت بامحتوا خارجی را ندارد چون محتوای خارجی بهصورت رایگان در اختیارشان قرار میگیرد و اگر بخواهند از محتوای من استفاده کنند باید پولی به من بدهند در نتیجه اصلاً به حوزه مرچندایز و زنجیره اصلی دیگر فکر نمیکنم و میگویم همین یک مدیایی که وجود دارد کافی است و انیمیشنی تولید میکنم که ۵ میلیارد هزینه میکنم و ۷ میلیارد میفروشم و دیگر فکر نمیکنیم که من میتوانم بهجای ۵ میلیارد تومان ۱۵ میلیارد تومان هزینه کنم و ۱۵۰ میلیارد تومان گردش مالی ایجاد کنم انگیزه برای آن وجود ندارد.
منطق بازار منطق مالی است
یقینی: در این سالها چیزی حدود ۵۰۰ محصول تنوع حوزه نوشتافزار ایرانی بوده است و در نوشتافزارهایی که نام بردم هرکدام زیرشاخههای متفاوتی را دارند و چیزی حدود ۶۰۰ میلیون محصول در این ۱۰ سال تولید شده است.
آنهایی که صرفاً بر نوشتافزارهای ایرانی بامحتوا متمرکز هستند چیزی حدود ۱۰ درصد حوزهها را توانستهاند از آن خود کنند. ترکیببندی بازار نوشتافزار از نظر محتوا تقریباً اینگونه است که ۵% محتوای بومی ایرانی اسلامی داریم، ۵۰ درصد محتوای کلاسیک، خنثی و بدون سوگیری خاصی داریم و متأسفانه ۴۰ درصد محتوایی معارض داریم.
ما از نظر محتوای ایرانی اسلامی هنوز جای زیادی برای کارکردن داریم و جالب است که تعداد زیادی از تولیدکنندگان هستند که محتوای خارجی استفاده میکنند به دلیل همان اشکالاتی که در صنعت محتوا نام بردیم، محتوای خارجیِ رایگان و جذاب در مقابل محتوای کم و ضعیفتر ایرانی که صاحب حقوحقوق هم هست وجود دارد.
حرکت کلی مجمع ایران نوشت برخلاف جریان است و باعث میشود که رشد محتوایی خیلی سختتر شود، در عالم بازار همین سر رسیدی که دست ما است صد تک تومان گرانتر از سر رسید دیگر باشد فروشش در کیفیت مشابه سخت است چون منطق بازار منطق مالی است، ما نمیگوییم که شمشیر بر دشت بگیرند و هرکسی که فروزن را زد شمشیر بزنند و بگویند که تو حق نداری بزنی این جواب نمیدهد و کوتاهمدت است، بلکه باید کارهای ایجابی جدی انجام دهند. کارهای سلبی وقتی جواب میدهد که کارهای ایجابی بیش از آن باشد وقتی ۷۰تا ۸۰ درصد کارهای ایجابی کردیم میتوانیم ۲۰ درصد همکار سلبی و نظارتی انجام دهیم. این اتفاقی است که هنوز نیفتاده است و باعث میشود که در بحث محتوا کمی سرعتمان کمتر شود.
صنعت نوشتافزار صنعتی غیررسمی اما اشتغالزا است
متأسفانه صنعت نوشتافزار صنعتی غیررسمی است و تعداد شرکتهای ثبت شده در این حوزه شاید به تعداد انگشتان دست باشد و غالباً بهصورت غیررسمی هستند. طبق برآوردهای ما تقریباً ۱۵ هزار نفر مستقیم در این صنعت اشغال دارند و حدود ۳۰ هزار نفر در صنعت توزیع هستند و ۱۵ هزار اشتغال غیرمستقیم هم داریم که جمعاً حدود ۶۰ هزار نفر در این صنعت درگیر هستند.
قبول داریم که صنعت نوشتافزار از صنعتهای تکی نیست اما تک نبودن میتواند کمک به اشتغالزاییهای خانگی کند و اشتغالزاییهای اجتماعی در سراسر کشور کند. برای مثال سال گذشته بهواسطه پویشی که داشتیم ۱۱۰ کارگاه تولید کیف و جامدادی را در سراسر کشور توسعه دادیم یا ایجاد شدند یا در حال تعطیلی بودند که احیا شدند و با آموزشی تقریباً ده روزه سفارشی به آنها داده میشود که دیگر درگیر فروش هم نیستند. ما به آنها هم آموزش دادیم و هم کمک کردیم که مواد اولیه را پیدا کنند یعنی بهراحتی در مناطق محروم، اشتغالهای خانگی داشتیم. میخواهم بگویم که به نسبتاً صنعتی اشتغالزا است یا تولید مداد آن واقعاً اشتغالزا است.
لزوم ایجاد مشوقهای حمایتی برای استفاده از محتوا
یوسفوندی: در حوزه نوشتافزار مسیری که تا به الآن در این ۱۰ سال پیش رفته است کاملاً طبیعی بوده است عملکرد دهساله باعث شده است که ایجاد نیاز صورت گیرد و چون ایجاد نیاز صورتگرفته تولیدکنندگان نوشتافزار ایرانی چه از لحاظ متریال و چه محتوا روزبهروز اضافه میشوند.
آقای یقینی اشاره درستی کردند که الآن ۵% از محتوای ایرانی استفاده میشود و تقریباً نصف محتوا خنثی و نصف دیگر معارض است از طرفی نکته هم گفتند که ما تقریباً در اغلب تولیدات حتی بیشتر از ظرفیت را داریم اگر بخواهیم آماری کلی بگیریم شاید بالای ۷۰% محصولات از لحاظ متریال ایرانی مصرف میشوند منظور از متریال تولید است و نه مواد اولیه؛ این اتفاقی طبیعی است و به نقطهای رسیدهایم که ۷۰ % محصولات در ایران تولید میشود برای رسیدن به این نقطه پروسهای یک دههای طول کشیده است در ۱۰ سال تبدیل یک عدد چند درصدی خیلی کم در تولید باتوجهبه اینکه های تک نیست و یک تکنولوژی پیشرفتهای ندارد چیزی طبیعی است اما وقتی از اینطرف میخواهیم محتوا را هم به ۷۰ برسانیم دیگر بحث ده سال نیست عدد، عددِ بالاتری است و کار بیشتری میخواهد کار جنبههای ناشناخته خیلی بیشتری دارد چون این نیست که با فرمول پیش برویم و با انسان طرف هستیم؛ هر لحظه ذائقهها عوض میشوند.
سؤالی که میتوان مطرح کرد اینکه الآن ۵ درصد محتوای ایرانی است و چه کنیم که این ۷۰ درصد، درصدشان را بیشتر کنند؟ پاسخ آنکه چند مشوق میتوان برای آنها گذاشت، یکی از مشوقها که استفاده شده است و مجمع ایران نوشت هم از آن جواب خوبی گرفته است نمایشگاههای عرضه مستقیم است؛ واقعیت این است که در جامعه ذائقه بیشتر از ۵% وجود دارد پدر و مادرها دغدغه این را دارند که محتوا برای بچههایشان محتوای سالم باشد اما وقتی میخواهند به فروشگاهها بروند گزینهای ندارند.
فروشگاهها از عمدهفروشان، عمدهفروشان از بنکداران و بنکداران هم از تولیدکنندگان تغذیه میشوند. تولیدکنندگان عملاً سفارشی که بنکدار به او میدهد را تولید میکند و منفعل است.
برگزاری نمایشگاههای فروش که در آن فقط تولیدکنندگان ایرانی حضور داشته باشند بسیار مفید بود و ما یک سری شرایط برای آنها گذاشتیم که باید محتوای ایرانی و بومی انتخاب کنید که این مورد از تمام مشوقهای بعدی که میخواهم بگویم اثرگذارتر است، تجربة موفقی هم برایشان داشته است تجربه موفق نمایشگاه سالن حجاب که برگزار شد این را نشان داد.
دومین موردبحث حمایتهای دولتی از تولیدکنندگان برای پوشش هزینههای اضافی است. وقتی یک تولیدکننده میخواهد از کاراکتر ایرانی استفاده کند باید پول بدهد و باید این پول را دولت با انواع خاص خودش کمک کند.
در دنیا مرسوم است که برای ترویج کاراکتر یکسری مشوقها گرندهای دولتی را در نظر میگیرند مخصوصاً در کشورهای غیرانگلیسی زبان اینگونه است، در فرانسه و ایتالیا و مخصوصاً کشورهای اسکاندیناوی آنها هم تولیدکننده محتوای کودک و نوجوان زیاد دارند ولی کمتر میبینید که یک کتاب و یا یک انیمیشن سوئدی در ایران دوبله شود و توزیع شود پس حاکمیت این حس را پیدا میکند که فرهنگ من روزبهروز تحلیل میرود و مشوق میگذارد، میگوید هر کشور انگلیسیزبان که بخواهد محتوای من را ترجمه یا دوبله کند، یا استفاده تجاری کند، من مشوقهایی را به تولیدکننده نهایی میدهم.
منِ ایرانی اگر بخواهم یک محتوا را از کشور سوئد بردارم احتمال خیلی زیاد تمام پول خرید رایت آن را سفارت سوئد در ایران به نام گرند به من میدهد احتمال خیلی زیاد همه را به من میدهد، همین اتفاق میتواند در داخل بیفتد چون ما معارض داریم و مرز مشخصی به اسم قانون کپیرایت نداریم و بهراحتی همه چیز داخل میآید و تنها مرزی که میتوانستیم برای حوزه محتوا ایجاد کنیم قانون کپیرایت بود که نداریم و کشوری هستیم که بهراحتی میشود به آن حمله کرد. وجود گرندی از طرف وزارت ارشاد و یا حتی وزارت صنایع که به تولیدکننده نهایی داده شود داده شود و بگویند اگر محتوای فلان انیمیشن ایرانی را استفاده کنید من این هزینه را به شما میدهم این یک مشوق برای تولیدکننده است که اولاً این کار را انجام دهد و دوماً وقتی این اتفاق میافتد و شما میبینید که در یک سوپرمارکت اغلب محصولات با کاراکتر ایرانی دارند در نقطه عرضه ذائقهسازی به وجود میآید. این مرحله سختتر است چون ما با دولت مردانی طرف هستیم که همان ضعف را دارند که اصلاً بحث سیاستگذاری برای محصولات فرهنگی را هنوز برای آنها جدی نشده است. مشوقهای دیگری وجود دارد که در دنیا هم استفاده میشوند و آنها هم ذیل حمایتی قرار میگیرد.
سیستم توزیع و فروش باید در کنار سیستم تولید شکل گیرد
یقینی: در فضای بازاریابی و فروش تقریباً ۵ سالی است که خیلی جدی شده است کار، کار سختی است، چون بازار و بنکداران در مقابل محصول مقاومت میکنند این مقاومت تا حدی وجود دارد. باید بتوانیم به تولیدی بنکدار و سیستم بازار جنس بدهیم و تولیدکننده نمیتواند تکتک جنس خود را بفروشد در همین راستا چند کار انجام دادهایم یکی اینکه تلاش داریم یک یا دو مجموعه متمرکز ایجاد کنیم که این کار در سال ۹۵ انجام شد و مجموعهای متمرکز بر نوشتافزار ایرانی کار توزیع را به فروشگاههای نوشتافزار انجام دهد، شکل گرفت و یک گام از یوزر بالاتر بیاییم، حدود ۱۲ هزار فروشگاه نوشتافزار در داخل کشور داریم و همین یک مجموعه توانسته است نزدیک به ۳۰۰۰ مورد از این فروشگاه استفاده کرده و با آن کارکرده است در این مسیر طبیعتاً یک مجموعه کافی نیست و در تلاش هستیم که چند مجموعه جدید دیگر هم ایجاد کنیم و مورد دیگر اینکه یکسری از توزیعکنندههایی که فکر میکنیم ممکن است دلشان همراه شود و بتوانیم با تعاملی که با آنها داریم این ارتباط را پیدا کنند، از لایه خرید وارد میشویم که آنها بدانند که این محصولات مشتری دارد بعد در لایه فروش از آنها میخواهیم که از تولیدکنندهها تهیه کنند و بهمرور رشد میکند و چند توزیعکننده به این شکل داریم که از یک حدی شروع کردهاند. در تهران بنکدار نوشتافزار شاید ۵۰-۱۰۰ مورد باشد در هر استان هم که بروید دو یا سه بنکدار دارند، هر بنکدار خودش بهاندازه صد مدرسه است هنوز مسیر نرفته زیاد داریم هنوز اعتراضهای مردم در حرکتهای ترویجی و معرفی این است که این نوشتافزار ایرانی کجاست؟ در تلویزیون صحبت میکنید ولی در فروشگاه و مغازهها نیست.
ما فروشگاه اینترنتی متمرکز بر نوشتافزار ایرانی اسلامی تا سال گذشته نداشتیم چون فروش اینترنتی نوشتافزار هم کمی سخت بود، کارهای ابتدایی انجام شده است هم زمان که محصولات رشد پیدا میکنند و باکیفیتتر میشوند در لایه توزیع هم بتوانیم بیشتر حرکت کنیم تا وقتی توزیع و سیستم فروش نباشد به تولیدکننده نمیتوانید بگویید که تولید کن و باید این کارها هم زمان انجام شود.
در باره بحث دسترسی سؤال میشد که چه کنیم؟ و به این نوشتافزار کجا دسترسی پیدا کنیم؟ چون ما در این یکی دو سال نمایشگاه ایران نوشت را نداشتیم و کلاً عرضه سختتر شده بود پایگاهی را ایجاد کردیم و تلاش کردیم که به مراکز عرضه نوشتافزار ایرانی اسلامی رصدی کنیم و اطلاعاتشان را جمعآوری کنیم که به نسبت بد نبود و از مراکز تولیدکنندهها جمعآوری اطلاعات کردیم که تقریباً ۶۰۰ فروشگاه محلی است، ۴ فروشگاه اینترنتی، ۲ فروشگاه عمدهفروشی و حدود ۱۵ فروشگاه ویژه نوشتافزار ایرانی که کاملاً به نوشتافزار ایرانی اختصاص دارد که این اطلاعات را در سامانه ایران نوشت دات آی آر (سایت ایران نوشت) صفحهای وجود دارد که بهروزرسانی کرده و کاملتر میکنیم.
فرهنگ به معنای عام مساوی با سبک زندگی است
یوسفوندی: یک نفر باید متولی جدی کار باشد ولی کار تیمی است و همه سازمانها در آن هستند از نظر شما یک اتومبیل یک کالای فرهنگی یا غیرفرهنگی است؟ قطعاً یک کار فرهنگی هم است، همه کالاها بهنوعی فرهنگی هستند فرهنگ به معنای عام خود مربوط به فلان دستگاه نیست و مساوی با سبک زندگی است، اگر قرار است که اتفاقی بیفتد همه مسئول آن هستند چون همه هر کاری که میکنیم در سبک زندگی، رفتارها و بینش جامعه تأثیر میگذارد و کسی نمیتواند بگوید چون متولی فلان دستگاه است من مسئولیتی ندارم اما تعدادی دستگاه هستند که برای بحث ایجاد ضوابط و مدیریت فرهنگ به وجود آمدهاند مثل وزارت فرهنگ، سازمان تبلیغات و صداوسیما که مشخصاً در این حوزه هستند ولی به جز این، مجموعههایی هستند که بهظاهر شاید نگوییم که اینها متولی فرهنگ هستند اما اثرگذاری آنها اگر بیشتر از وزارت ارشاد نباشد کمتر هم نیست مثل شهرداریها که بهشدت تأثیرگذار هستند و میتوانند برای ترغیب فرهنگ کار کنند و ابزار بیشتری دارند و میزان ارتباط آنها با جامعه واقعی بیشتر است و از وزارت ارشاد هم میتواند جلوتر برود یا وزارت علوم و تحقیقات هم میتوانند در این حوزه تأثیر شایانی داشته باشد. شاید عجیب باشد اما وزارت بهداشت هم میتواند در این حوزه ورود کند چون وزارت بهداشت و زیر مجموعههای آن با استفاده از بیمارستانها و درمانگاهها بهشدت ارتباط زیادی با مردم دارند بهویژه بیمارستانهایی که مخصوص کودکان است جز هشت زیرشاخهای هست که عرض کردم همچنین نیروی انتظامی یک حوزه جدی است و از بقیه کمی جلوتر است و وزارت گردشگری هم میتواند در این حوزه نقش به سزایی داشته باشد و تسهیل گر باشد.
مرکز همه اینها وزارت ارشاد است که به نظر من تا به الآن وزارت ارشاد از همه پایینتر بوده است. یک حلقه مفقوده در وزارتخانهها وجود دارد که در وزارت ارشاد بیشتر از بقیه است در دوره آقای صالحی کارهایی در بعضی از حوزهها انجام شد مثلاً در نمایشگاه کتاب به انجمنهای ناشران اعتماد کردند که این اتفاقی خوب بود سپردن کارها به حلقههای میانی و مشارکت دادن و بازی دادن آنها باعث میشود که آنها قویتر شوند برای مثال در حوزه محتوا چندین مجموعه با دیدگاههای متفاوت وجود دارد برخی با دیدگاههای محتوای فنی نگاه میکنند و شاید خروجی آنها خیلی ایرانی نباشد ولی میبینیم مجموعههایی هستند که مثلاً مجمع ناشران انقلاب اسلامی، مجمع نویسندگان در حوزه ادبیات بومی، تصویرگرانی که در این حوزه مشخصاً از حوزه نوشتافزار ایرانی کار میکنند، گرفتن نظرات تخصصی از این دوستان و دادن بازی به آنها اگر کار ترویجی انجام میدهند از طریق آنها انجام دهند، اگر کار تشویقی انجام میدهند از طریق آنها انجام دهند، یک حالت این است که نکند یکی انحصار ایجاد کند کاری نکنید و همه را زیر بالوپر خود نگه دارید که از انحصار بدتر است چون دست فرد متخصص ندادهایم. کارمندی که دغدغه ندارد میخواهد فضایی از کشور را مدیریت کند و نمیتواند این کار را بهدرستی انجام دهد.
خطر رانت و انحصارگرایی وجود دارد
یقینی: برای مثال وزارت ارشاد در حوزه اسباببازی چه حرفی میتواند بزند؟ چه سیاستی میتواند قرار دهد؟ آیا آن کارمند و مدیر به حوزه اسباببازی ورودی داشته است که بتواند حرفی هم بزند؟ ولی با کمک از حلقههای میانی که بهترین بازوهایی هستند که میتوانند به آنها اطلاعات، نقشه و نیاز بدهند و کار عملی انجام دهند، درست است که خطر رانت و انحصارگرایی وجود دارد اما این خطر همان خطری است که در تیغ جراحی هم وجود دارد این چیزی است که باید در اجرا دقت شود، ما ناچار هستیم که این کار را انجام دهیم دنیا این کار را انجام میدهد و باید بازوهای نظارتی را هم قویتر کنیم. بازوی نظارتی یک بحث است اما سازوکار را طوری چیدهاند که باعث ایجاد انحصار شده است، اولاً ما با حلقه میانی کار نمیکنیم و فقط انجمن ناشران نیست انجمن شهرستان فلان هم بیاید من با آن کار میکنم و با آن تعامل میکنم، دوم اینکه تولیدکننده و فعال میگوید که من مستقیم نمیتوانم با شما ارتباط بگیرم شما در غالب اینها برو بعد من با شما ارتباط بگیرم میشود با ابزارهایی بحث انحصار و رانت را کنترل کرد ولی واقعاً این اتفاق بهناچار باید بیفتد.
گاهاً حلقههای میانی مانند کاریابیها سپر بلای وزارتخانهها شدهاند
یوسفوندی: یکی از اصلیترین کارها اینجاست که اول باید با حلقه میانی ارتباط بگیرد. ما تعداد زیادی انجمن داریم ولی انجمنی که فعال باشد و زمینبازی داشته باشد کم داریم چون بازی ندادهاند، سپردن کار به انجمن یا فعالین حلقههای میانی یکسری سیاستگذاری هم لازم دارد. پیشنهاد من مشخصاً این است که بهصورت جدی سیاستهای این بحث را کپی کنند، یکی از دوستان در حوزه صنایع فرهنگی مثالی را زدند و میگویند که من میتوانم بهترین مشاور در کشور باشم برای اینکه راهی نیست که سرم به سنگ نخورده باشد،
چرا وقتی سینمای آمریکا را دقت میکنیم میبینیم که پرچم آمریکا را چقدر قشنگ نشان میدهند، چقدر عزت و احترام برای نظام قائل هستند، همیشه سؤال این است که شاید ملتشان اینگونه است اما کتابچهای وجود دارد کتابچه ملتها است که میگوید که اگر این در فیلم تو باشد اینقدر هم بودجه به تو میدهم و برای سیاست کلان من این موارد مهم است و روش اجرایش هم به دست فلان انجمن و ساختار داده است و خودش در این کار کارگذار نیست. این سیاستگذاری حمایتی همزمان با اینکه کار را به حلقه میانی سپرده باشند جواب میدهد ولی اگر حمایت نداشته باشید حلقه میانی سپر بلا میشود، برای مثال وزارت کار یکسری کاریابی را ایجاد کرد و بعد گفت که بیمه بیکاری را که میخواهم بدهم باید کاریابیها بیایند و فردی که بیکار میشود و ما به او بیمه بیکاری میدهیم برای اینکه بدانیم که واقعاً بیکار شده است و من او را به دنبال کار میفرستم اگر کار برایش وجود نداشت من بیمه بیکاری میدهم؛ قانونی که به راه افتاده است، کاریابیهای بیچاره سپر بلای وزارت کار شدند باید به زور کاری پیدا میکردند، مثلاً آبدارچی پیدا میکردند و اگر فردی که در شرکت قبلی مثلاً مدیر انبار بود برای کار آبدارچی نمیرفت میگفتند ما کار پیدا کردیم آن فرد نرفت، چون وزارت کار بودجه نداشت بهانهای میخواست و این بهانه اینگونه شد، در حقیقت حلقه میانی قربانی این موضوع بود، حلقه میانی برای تسهیل کار باید باشد.
دیپلماسی اقتصادمحور برای صادرات نداریم
یقینی: در صادرات چند نکته اصلی داریم یکی از سمت خود زمین تولیدکنندهها است اولاً باید سطح تولید صادرات را به آن سطح برسانند، یکسری هستند که هیچ گیری ندارند و دومی و سومی که میخواهم عرض کنم آنها را متوقف کرده است ولی تعداد زیادی در داخل کشور هستند که کارشان را عرضه و توزیع میکنند ولی برای انجام صادرات محصولشان را یک پله بالاتر ببرند از نظر بستهبندی، طراحی و... چون نوشتافزار محصولی ذائقه محور است نه فقط از نظر طراحی بلکه ویژگیهای فنی هم مدنظر است در داخل کشورمان خودکار ریزنویس میپسندیم اما در عراق و سوریه اینگونه نیست آنها نوک یک میپسندند که مقداری نوکش کلفتتر است یا دفترهای بچههای سوری به نسبت دفترهایی که ما استفاده میکنیم بزرگتر است که باید متناسب با ذائقه تولید شود این یک سمت از کار است، این سمت، سمتی ساده و پیشپاافتاده است کمی دستوپا بزند شنا را یاد میگیرد، یکی دو مورد مشکل دیگر داریم که به نظرم مشکلهای جدی هستند مسیر بازاریابی به کشورهای هدف بهطورجدی میلنگد که اگر رفع شود به داستان اولیه بسیار کمک میکند در داستان شناخت کشور هدف یک شرکت تولیدکننده نوشتافزار آنقدر بزرگ نیست که بتواند هرکدام از اینها یک واحد بازاریابی بینالملل راه بیندازند و نمیتوانند این کار را انجام دهند در این مسیر باید مجموعههایی باشند که کار را بهصورت عام انجام دهند و فضای حاکمیت بهشدت اثرگذار است. در این دولت حرفش مطرح شد بسیار عجیب است رئیسجمهوری که سفر خارجی میرود برای این است که مذاکره اقتصادی انجام دهد فضایی را باز کند ۶۰-۵۰ درصد کارش فضای کار تجاری است، اینکه ما میگوییم تولید داخل، فضای برونزایی و ... ولی در عمل و در لایه دیپلماسی در این چند سال کاملاً صفر بودهایم من حتی نمیخواهم بگویم دولت یازدهم و دوازدهم اینگونه بودهاند دولتهای قبل هم اینگونه بودهاند و دولت یازدهم و دوازدهم کلاً تعطیل کرده بودند و درگیر یکسری موضوعات سیاسی مثل برجام بودند و دیپلماسی اقتصادی نبود، دوست داشتیم که وزیر ما وزیر اقتصادی باشد حضرت آقا هم این را در جلسه خود در هیئت دولت مطرح کردند که بحث دیپلماسی باید خیلی جدی باشد ما در کل دنیا یک رایزن اقتصادی داشتیم که آن هم در عراق بود که چند وقت پیش بلایی بر سرش آوردند و ما رایزن اقتصادی نداریم یک نفر در سفارت جدی باشد و صرفاً برود و شاخههای اقتصادی با تجار، موارد گمرکی، موارد حملونقل را تنظیم و تسهیل کند، سوت بزند که اتاقهای بازرگانی و اصناف بیایند و تعامل برقرار شود. در دنیای قدیم، اسلام را با بازرگانی وارد کشورهای دیگر میکردیم الآن برعکس شدهایم حرف موضع دیپلماتیک را اصل قرار دادهایم، من خیلی وارد این فضا نمیشوم ولی این قابل دفاع نیست که فضای اقتصادی به نسبت آنچه که باید باشد یک در صد هم نیست.
حوزه فرهنگی واقعاً مثل حوزه نظامی مهم و سخت است
یوسفوندی: اگر بخواهم نگاه کلی به حوزه کاراکتر و محتوا بیندازم که به درد مرچندایز و سایر بازارها بخورد این است که یک صبر استراتژیک میخواهد و صبر استراتژیک برنامه بلندمدت میخواهد. تقریباً در اغلب حوزهها این را نمیبینیم جز برخی از حوزههای نظامی که خیلی دقیق عمل شده و استراتژیک به کار برده شده است.
حوزه فرهنگی واقعاً مثل حوزه نظامی است و بلکه مهمتر و سختتر است چون مابه ازای آن را به طور ملموس میبینید یک نگاه آیندهنگر و بسیار بلندمدت و جزءنگر میخواهد که هم فعالین در شکلگیری این زیستبوم مؤثر باشند و هم با برنامههایی اینچنینی صدای فعالین به گوش تصمیمگیرندگان برسد که این نگاه در آنها ایجاد شود چون نهایتاً اگر تصمیمگیرندگان مملکت توجیه نباشند فایدهای ندارد.